پست سپاس‌گزاری #2

متن مرتبط با «اثر مرکب از دارن هاردی» در سایت پست سپاس‌گزاری #2 نوشته شده است

ناخرسندی من حادتر از آن است که دوام بیاورد...

  • ناخرسندی من حادتر از آن است که دوام بیاورد... زندگی، همانی که هست، بی‌توجه به خواست و علایق ما مسیر خودش را طی می‌کند و ما، با توجه به آرزوها و امیالمان درد می‌کشیم... ما به خاطر تقاوت میان آنچه می‌خواستیم و آنچه کسب کردیم درد می‌کشیم و تناقض ماجرا آنجاست که برای عبور از درد، باید آن را به تمامی لمس کنیم... تا وقتی از درد فرار کرده و آن را با ساده‌لوحیِ معصوم یا قربانی‌انگاریِ یتیم انکار کنیم، تنها درد خود را به رنجی بی‌پایان گسترش داده‌ایم! به بیان رمی دو گورمون، نکته‌ی وحشتناک درمورد حقیقت این است که انسان آن را دریابد! در یافتن حقیقت همزمان دردی و درمانی وجود دارد، چنان داروی تلخی که مادر طبیعت برای بهبودی از ناآگاهی به خوردمان می‌دهد..... تا زمانی که چشم باز نکرده و با حقیقت رودررو نشویم، انگار دردی نداریم اما همزمان هنوز زاده هم نشده‌ایم! همین حقیقت را می‌توان به بیانی بین‌الانسانی گسترش داد: در برخورد دو یتیم، سنتزی اتفاق نمی‌افتد مگر زمانی که هرکدام، در حداقل لحظاتی از تاریخ رابطه‌شان نقش معصوم را بازی کنند.... انسانی که از رحم مادر زاده شده، یتیم است. در گذر زمان با فردی -یتیمی- دیگر ملاقات می‌کند و اگر معصومانه به هم بنگرند، رابطه‌ای آغاز و آگاهی‌ای زاده می‌شود... این نکته خود دو روی یک سکه را پیش پای می می‌نهد: اگر یتیم با نگاه معصوم خام ترکیب شود، سنتز آن لوده‌ای بی‌رحم خواهد بود... کائناتی که با بازی‌های کهن‌اش دو یتیم-معصوم خام را به بازی گرفته و در نهایت در طنزی تلخ رهایشان خواهد کرد... چرا طنز؟ که آگاهی زاده خواهد شد. چرا تلخ؟ که از مسیر سختش.. روی دیگر سکه در جهانی ایده‌آل رخ می‌نماید: هر دو یتیم، با نگاه معصومی پخته به دیگری می‌نگرند و در دل این خاک، مزرعی, ...ادامه مطلب

  • هنوز غمتون تازه‌س...

  • بعضی چیزها را نمی‌شود گفت... بعضی چیزها را احساس می‌کنید، رگ و پی شما را می‌تراشد، دل شما را آب می‌کند... اما وقتی می‌خواهید بیان کنید، می‌بینید که بی‌رنگ و جلاست! مانند تابلوئی‌ست که شاگردی از روی کا, ...ادامه مطلب

  • بعد از این همه جستجوگری دیگه وقتشه :)

  • هیجان دارم!   اولش که گوشی‌مو از دستم کشیدی و این کاریه که تا حالا ندیدم با پسری بکنی بعدش نگاهت رو دیدم که عوض شده بعدش توی جلسه از هر دو باری که چشمم بهت می‌افتاد، یه بارش رو داشتی به شیما که کنار د, ...ادامه مطلب

  • آیا تو در پایان، به همان آرامیِ آغازی؟

  • فرزانه با اجازه دادن به روند طبیعی رخدادها اقدام می‌کند. او در پایان، به همان آرامیِ آغاز کار است....   میگن معجزه‌ی حضرت محمد، کتابشه... اگه از شباهت‌های خارق‌العاده‌ی حکمت تائو با مکتب اسلام بگذریم،, ...ادامه مطلب

  • یکی از شب‌های بدِ سال!

  • با فریاد خفه‌ای از سرِ ترس و غم از خواب پرید! نفسش بالا نمی‌اومد؛ بدنش از عرقِ سرد خیس شده بود... چند ثانیه طول کشید تا متوجه زمان و مکانی که توش حضور داره بشه و باز چند لحظه زمان نیاز داشت تا بفهمه چ, ...ادامه مطلب

  • 3 نکته‌ی مهمِ هدف‌گذاری از زبان برایان تریسی

  • چند وقت پیش داشتم یه ویدیو از برایان تریسی می‌دیدم. توی اون ویدیو داشت به چند تا از سوال‌های رایجی که تو حوزه‌ی هدف‌گذاری ازش می‌پرسن جواب میداد.. به نظرم جالب اومد که بعد از دوتا پستی که تو حوزه‌ی هد, ...ادامه مطلب

  • از کتاب "رهسپاری به عزم شفا"

  • اگر زمانی برسد که از دل‌بستگیِ بیش از اندازه به نتایج اعمالمان دست بکشیم، به این ادراک دست می‌یابیم که لحظاتی از برگزیدن و انتخاب، جریان ثابتِ سرور را قطع می‌کند. شکافی خلق می‌شود که در آن "قضاوت" وجود دارد... آنچه به سویت می‌آید را تمام و کمال بپذیر، قدرِ آن را بدان، از آن بیاموز و بعد رهایش کن...   ----------------------- پ.ن.1: دیدین که چقدددر حرفاشون شبیه همه؟! :) همه دارن یه چیزی میگن اگه ما گوش شنوایی می‌داشتیم! پ.ن.2: دیپاک چوپرا, ...ادامه مطلب

  • یلدا شیرازی در جستجوی معنا!

  • پیش نوشت: برگرفته شده از این صفحه، بدون تصرف و تلخیص :) --------------------------------------   احتمالا همه ماها با این سوالا روبه‌رو شدیم که: زندگی چیه؟ بعد مرگ چی میشه؟ از کجا اومدم؟ کجا میرم؟ و سو, ...ادامه مطلب

  • برگرفته از TED

  • پیش نوشت1: مدت زیادی بود که چندتا ویدیوی TED توی قسمت saved message ِ تلگرامم داشتن خاک می‌خوردن! بالاخره زمانی از این قرنطینه رو برای دیدن اونا استفاده کردم و شد آنچه شد...                  یکیش انقد, ...ادامه مطلب

  • از زبان تائو

  • فرزانه تسلیم آن چیزیست که لحظه‌ی حال برای او به ارمغان می‌آورد. او می‌داند که بالاخره خواهد مرد و به هیچ چیز وابستگی ندارد. توهمی در ذهنش وجود ندارد و مقاومتی در بدنش نیست... او درباره‌ی عملش فکر نمی‌, ...ادامه مطلب

  • از داخل جلسات کوچینگ

  • این روزها چند نفر هستن که بهم اعتماد کردن و من رو بعنوان life coach شون انتخاب کردن... البته کوچینگی که من انجام میدم مقدار خوبی هم theme روان‌شناسی داره که همین نکته منو با کوچ‌های دیگه متفاوت می‌کنه, ...ادامه مطلب

  • رهایی از دانستگی - 1

  • در این نبرد دائمی که آن را زندگی می‌نامیم، کوشش ما بر این است تا قانونی برای رفاه و سلوک خود بیابیم که مطبق با جامعه‌ای باشد که در آن رشد کرده و پرورش یافته‌ایم. چه این جامعه کومونیستی باشد و یا جامعه, ...ادامه مطلب

  • مراقبه از نوع سماع!

  • کلافگی، سردرگمی، شلوغی و بی‌نظمیِ درونی... به دنبال راهی برای فرار، سکوتی از اختیار...   چشم‌آذر می‌نواخت و من می‌شنیدم او می‌نواخت و من می‌خندیدم :) می‌نواخت و می‌رقصیدم....   یک دست جام باده و یک دس, ...ادامه مطلب

  • بازم غر :))

  • پیش نوشت 1: احتمالا تا روز کنکور باید این بخش صدرا رو هم تحمل کنین :دی پیش نوشت 2: به نظرم نخونینش اصن :)) ----------------------------- بابا اصن چه خبرتونه؟!!چی شد اینجوری شد اصلا؟!بابا مام بچه بودی, ...ادامه مطلب

  • ما نمی‌بازیم! یا می‌بریم، یا می‌آموزیم...

  • داشت به دونه های ریز و درشت برف که توی هوا آروم آروم می‌رقصیدن و پایین می‌رفتن نگاه می‌کرد و به مسیری که تا حالا ازش گذشته -تا جایی که یادش میومد- فکر میکرد.. چه پستی و بلندی‌ها، شادی و غم‌هایی که تا , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها