من مرد تنهای شبم

ساخت وبلاگ

من مرد تنهای شبم


تب و ضعف باعث بیداریش شد

یه نگاه به ساعت کرد

کمی از ۵ گذشته بود

خواست بلند بشه و آبی به دست و صورتش بزنه که کمی از تب فروکش کنه

ولی ضعفش بیشتر از چیزی بود که فکرشو می‌کرد

خواست گوشی موبایلشو برداره تا حداقل کمی باهاش سرگرم شه

از چیزی که به دستش اومد برای بار چندم شوکه شد

به جای نوت۸ نازنینش یه گوشی اسقاطی و درب و داغون اومد تو دستش

آخه گوشیشو دزدیده بودن

همین چند روز پیشا

یه کم به زمین و زمان فحش داد و عصبانیتش کمکش کرد از زمین بلند شه!

کمی آب خورد

دید دهنش چقدر خششک بوده!!

کمی آب به صورتش زد

دید صورتش انگار داشته میی‌سوخته!!

نشست روی کاناپه و شروع کرد به تکست دادن به تنها سنگ صبور غرهای این روزاش

نوشت: من مرد تنهای شبم.....


--------------------------

پ.ن.1: من باید می‌رفتم نویسنده می‌شدم! حداقل آرمان آرینی چیزی بودم برای خودم :))

پ.ن.2: تو باید به دنیا میومدی و همین مرد تنهای شب می‌شدی که هربار دیدن اسمش لبخند بیاره رو صورت دخترکی که توو سوز لحظه‌های زمستونیش دستاش توو دستای اون مرد گرم میشه

پ.ن.3: خدایا! کرمتو شکر!!

پست سپاس‌گزاری #2...
ما را در سایت پست سپاس‌گزاری #2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : midnighthymn1 بازدید : 166 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 13:34