نمیدونی!

ساخت وبلاگ

میدونی؟

یاد اون پولیوره افتادم که سال دوم از مشهد خریدم

کجا بود؟ با هم رفتیم... اون مرکز خریده که از حرم دور بود و با تاکسی مجبور شدیم بریم...

یاد گم کردنش... که ناراحت بودم ولی بهت گفتم فدای سرمون... که ناراحتیش بعد یه مدت کمی گذشت و تموم شد...

داشتم فکر می‌کردم که واقعا فقط ادعا نیست که برای چیزها به اندازه‌ی ارزششون گیر می‌کنم!

و تو ارزشمندترین بودی همیشه برام.. از وقتی شناختمت... و هی ارزشمندتر..... و هی بیشتر


میدونی؟

هنوز به نبودنت گیرم!

دیشب خوابتو دیدم... با کسی بودی... فکر می‌کردم اگه روزی ببینم با کسی هستی می‌تونم تحمل کنم یا خودمو هندل کنم یا حداقل برات خوشحال باشم یا حداقل‌تر برات آرزوی خوشبختی کنم... خوشبختی‌ای که لیاقتشو داری.....

دیشب دیدمت تو خواب.. نتونستم!


امروز داشتم فکر می‌کردم که آیا این خوبه که حداقل چند وقت یه بار تو خواب می‌بینمت یا نه؟

این دو بار اخیر که اصلا خوب نبود.....

خدا عاقبت هممونو بخیر کنه :/


-----------------------

پ.ن.1: دلم میخواد فقط یه بار دیگه بغلت کنم

پست سپاس‌گزاری #2...
ما را در سایت پست سپاس‌گزاری #2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : midnighthymn1 بازدید : 158 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 0:56